حسرتناکه! شنا میخوام!
یونانه اینجا
یه سرگرمیِ ناسالم دارم.. شبایی که خواب نمیرم زل میزنم به سقف و تصور میکنم اگر برمیگشتم به عقب ، چه چیزایی رو درست میکردم.. چه کارایی میکردم.. چه کارایی نمیکردم..
و قلبم شروع میکنه یخ کردن.. تصور میکنم و از ته دلم میخوامش..
من نمیخوام چند سال دیگه زل بزنم به سقف و این روزامو تصور کنم و از ته دل بخوام برگردم عقب که بهتر انجامش بدم ، که کمتر حماقت کنم. وقتی به گذشته فکر میکنی ، انجام دادنِ کار درست به نظر خیلی راحت میاد. اما الان واقعا نمیدونم باید چه کار کنم که درست باشه.. که منِ چند سال بعدمُ خوشحال کنم. یو نو؟..
میدونم الان باید بگیرم بخوابم. باید بخوابم. خوابم نمیبره. احتیاج دارم که بخوابم!
اگر اینهمه کم خوابی نداشتم و فردا صبح نباید رانندگی میکردم بیدار میموندم تا ساعت ۶..
و میدونم که اگه باز تا ۳ و ۴ بیدار بمونم صب دیگه بیدار نمیشم تا وقتیکه با احساس بیزاری چشمام باز میشن و دلم میخواد هر جایی باشم جز اینجا.
باید بخوابم.
+ من نمیدونم چرا دیگه حس نمیکنم دوستیمونو.. منو ببخش اما حسش نمیکنم.. و نمیخوام از محشر بودنش کم بشه اما.. من سختمه فیک کنم خب.. سخته باهات حرف بزنم از چیزایی که هیشکی دیگه نمیدونه ، سخت شده ینی
شده آهنگی که به گوشتون میخوره رو بخواین share کنین؟
باید خودخواه تر باشم
هستم..
car radio - twenty one pilots