Pluvia

pluvia در زبان لاتین یعنی باران

بگذار عدم شوم..

نیازمند یک غار هستم و تنهایی غلیظ و طولانی مدت.

شیشه‌ی جون‌هام خالی شده بین این مردم غریب..

چقدر عالی میشد اگر میتونستم خودم رو هم دم در غار جا بگذارم..


+ میخوام برم تو خیابون یقه‌ی ملت رو بگیرم و بگم وای خیلی ناراحتم. خیلی غمگینم. کمک! یکی حسّامو خاموش کنه لطفا..


۲۷ آذر ۹۶ ، ۲۳:۵۱ ۰ نظر

"lil?"

احساس میکنم بین اتفاقات گذشته تیکه‌های از خودمو جا گذاشتم.. هر بار یه تیکه. و الان دیگه انگار چیزی از من نمونده..
برای همینه که مدام دلم میخواد زمان برگرده عقب.. که بتونم تیکه‌های خودمو پیدا کنم و رهاشون نکنم.. برگردم باهاشون به الان و به زندگیم ادامه بدم..

پ.ن: نمیفهمم چرا بعد از این مدت طولانی اینقد دلم میخواد باهات حرف بزنم..

۲۹ تیر ۹۶ ، ۰۳:۵۶ ۱ نظر

drops

Sometimes life sneaks out of my eyes and rolls down my cheeks.

۳۱ ارديبهشت ۹۶ ، ۰۱:۱۳ ۰ نظر

isuck

زیادی که به یه نفر نزدیک میشم همه چی به هم میریزه

۳۱ ارديبهشت ۹۶ ، ۰۱:۱۱ ۰ نظر

ناشناس بودن

احتیاجی نیس خودتو سانسور کنی دیگه




۳۱ ارديبهشت ۹۶ ، ۰۱:۰۸ ۰ نظر