یه سرگرمیِ ناسالم دارم.. شبایی که خواب نمیرم زل میزنم به سقف و تصور میکنم اگر برمیگشتم به عقب ، چه چیزایی رو درست میکردم.. چه کارایی میکردم.. چه کارایی نمیکردم..

و قلبم شروع میکنه یخ کردن.. تصور میکنم و از ته دلم میخوامش.. 


من نمیخوام چند سال دیگه زل بزنم به سقف و این روزامو تصور کنم و از ته دل بخوام برگردم عقب که بهتر انجامش بدم ، که کمتر حماقت کنم. وقتی به  گذشته فکر میکنی ، انجام دادنِ کار درست به نظر خیلی راحت میاد. اما الان واقعا نمیدونم باید چه کار کنم که درست باشه.. که منِ چند سال بعدمُ خوشحال کنم. یو نو؟..