میگن نویسنده ها همیشه از زندگی خودشون یا اطرافیان و حسایی که تجربه کردن مینویسن.
من اما میتونم از حسایی که هیچ وقت تجربه نکردم ، جاهایی که نبودم و آدمایی که ندیدم بنویسم و خیال پردازی کنم.. چون همیشه بهش فکر میکنم.. کتاب میخونم و دنیای موازی میسازم برای خودم.. مدام در حال تصورم.
حتمن موسیقی کمک خواهد کرد که دنیای خیالی خوش رنگ تر ساخته بشه :)
۲۵ ارديبهشت ۹۵، ۰۰:۴۶
پاسخ:
موسیقی یه تیکه از بهشته! که میتونه دنیاهای موازی و زمان حال گذشته آینده رو وصل کنه به هم..
ارسال نظر آزاد است، اما اگر قبلا در بیانثبت نام کرده اید می توانید ابتدا وارد شوید.
من لیلی بودم با موهای قرمز.. گاهی موهای آبی.. نقاشی میکردم. پیشی داشتم. نصفشبا میزدم بیرون و شب متر میکردم. بین قفسه های کتابخونه روی زمین چهارزانو مینشستم و کتابایی رو میخوندم با جلدای چرمی ، ورقای کاهی و نوشته های جادویی. روزای بارونی میرفتم کافه و پشت میز کنار پنجره مینشستم.. یه روز پام لیز خورد و سقوط کردم تو واقعیت. و حالا من لیلی ام ، با موهای خرمایی.. عادی ترین لیلیِ دنیا