every hero someday gets too close to defeating, so
close to regret of being hero and deny it... but someday you will rise
from the earth,from this darkness... cause you are hero in your soul and
it's ineluctable and you know it, more than any others... cause you didn't create for being ordinary, cause you are first role of your story and it's MUST be heroic. .lily! you're hero... and you know it better than any others and you do not need to prove it to anyone :)
پ.ن: اگه سوتی دارم، رد کن صداشو در نیار :-"
۱۱ دی ۹۴، ۱۴:۳۲
پاسخ:
:)
ارسال نظر آزاد است، اما اگر قبلا در بیانثبت نام کرده اید می توانید ابتدا وارد شوید.
من لیلی بودم با موهای قرمز.. گاهی موهای آبی.. نقاشی میکردم. پیشی داشتم. نصفشبا میزدم بیرون و شب متر میکردم. بین قفسه های کتابخونه روی زمین چهارزانو مینشستم و کتابایی رو میخوندم با جلدای چرمی ، ورقای کاهی و نوشته های جادویی. روزای بارونی میرفتم کافه و پشت میز کنار پنجره مینشستم.. یه روز پام لیز خورد و سقوط کردم تو واقعیت. و حالا من لیلی ام ، با موهای خرمایی.. عادی ترین لیلیِ دنیا
.lily! you're hero... and you know it better than any others and you do not need to prove it to anyone
:)
پ.ن: اگه سوتی دارم، رد کن صداشو در نیار :-"